سلام :
چندبار به وبلاگ شما سر زدم ،ولي چيزي براي نوشتن نداشتم ،پس نظري ندادم . ولي اين دفعه ديگه طاقت نياوردم .
آقاجون سلام :
خيلي دلم مي خواست جواب سلامتون رو مي شنفتم ! چون اگه هر جواب سلامي شصت و نه تا ثواب داشته باشه ، مال شما خدا مي دونه چقدر ثواب داره !
همه از انتظار ميگن ! ميدوني انتظار چقدر سخته !؟ مطمئنم که مي دوني . وقتي اين همه آدم از شما انتظار ظهور دارن ، خدا مي دونه شما چقدر مشتاق هستي ! ولي يکي اون بالاست که بيشتر از من و شما مي دونه و تا صلاح ندونه رخ ماه شما در کسوف خواهد بود .
ولي مگه غير از اينه که ما عاشقيم و شما معشوق !؟ مگه براي عاشق همين رنج دوري نيست که شيرينه ؟ نمي خوام بگم از دوري شما خوشحالم ، ولي دلم مي خواد تا دور هستين عذاب بکشم و از اين درد شيرين محروم نباشم .
وقتي بچه بودم عاشق داستان هاي تخيلي بودم (بين خودمون باشه ، حالا هم هستم !) . هميشه فکر مي کردم اگه چراغ جادو پيدا کنم چه آرزويي مي کنم ؟
وقتي بچه بودم آرزوهاي زيادي رو رديف مي کردم ، ولي بزرگترکه شدم و اين همه عذاب مردم رو ديدم ، تصميمم عوض شد . به جون خودم قسم که آرزو کردم اون قدر عمر داشته باشم تا به شما بپيوندم . يا لااقل اگه مردم وقت ظهور دوباره زنده بشم . البته قسم خوردن لازم نيست . مطمئنم تو اون لحظه اونجا بودي و لبخند ميزدي . من بوي عطر خوشت رو نشنيدم ، ولي وانمود کردم که شنيدم !